قطع درختان کهنسال و چندصدساله در جنگلهای مختلف کشور ما سالهاست که توسط سودجویان و قاچاقچیان بهروشهای مختلف انجام میشود و این روند که روزانه در حال افزایش است، مناطق جنگلی را در سالهای اخیر با اتفاق تلخ زوال و تخریب روبهرو کرده است. قطع درختان کنار آتشسوزی از جمله مهمترین دلایل جنگلزدایی، تخریب پوشش گیاهی و نابودی زیستگاه حیات وحش محسوب میشود.
قاچاق چوب پدیدهای ناگوار برای آدمی و طبیعت است که بهمرور زمان خسارات جبرانناپذیری به منابع طبیعی وارد میکند. درختان نقش قابلتوجهی در پاکیزگی هوا، جلوگیری از توسعه بیرویه شهرها، جلوگیری از وقوع سیل و فرسایش خاک و همچنین ایجاد گردشگاههای طبیعی، زیستگاه حیات وحش و... دارند.
روزنامه شهروند نیز در گزارشی درباره قاچاق چوب و جنگل های شمال نوشته است: حاشیه باریک و سرسبز حاشیه دریای خزر همان تکهای که هر بار دلمان میگیرد و میخواهیم حالوهوایی عوض کنیم، راه کج میکنیم و به آنجا میرسیم، حالش خوب نیست. این سرمایه ملی که مساحتی افزونبر سهمیلیون و ۴۰۰ هزار هکتار زمین را دربرمیگیرد، زخمی شده، زخمی از تبرهایی که گاه و بیگاه به جانش میافتد و فریادهایش به هیچ جا نمیرسد. درختان سربهفلک کشیده این جنگل ۴۰میلیون سال است که سرپا ایستادهاند و حالا کمر این موزه طبیعی تا سینه خم شده است و اگر به دادش نرسیم به زمین خواهد نشست.
جنگلهای هیرکانی که بیش از ۳۰ میلیون سال از قدمت آنها میگذرد، با وجود تغییر اقلیم، ناملایمات، قطع درختان و برداشتهای بیرویه از جنگلها، قاچاق چوب و مواردی که باعث تخریب جنگلها میشود، همچنان دارای پتانسیل بسیار بالایی است و باید جلوی تخریب بیشتر آن را گرفت، زیرا درختان کهنسال و دیرزیست در ناحیه هیرکانی نشاندهنده تنوع زیستی جنگلها است که به نوعی دورههای مختلف شرایط سخت اعم از سرما و گرما و خشکی و انواع استرسهای محیطی را طی ۵۰۰ تا ۷۰۰ و حتی افزونبر ۱۰۰۰ سال تحمل کردند، اما همچنان استقامت کردهاند که اگر امروز به داد آن نرسیم نسل ما آدمبدهای داستانهایی خواهد شد که آیندگان از نابودی جنگلهای هیرکانی خواهند شناخت.
اریوش بیات، مدیر سابق طرح هیرکانی نابودی جنگلها را یکی از فجایع محیطزیستی کشور عنوان میکند و به شهروند میگوید: «مدیریت و حفاظت از جنگل نیازمند برنامه، منابع مالی و امکانات لازم است که در همه این حوزهها دچار مشکل هستیم.»
او توضیح میدهد که بخش اعظمی از منابعی که در جنگلها نابود میشود توسط قاچاقچیها و بخشی از آن توسط افراد بومی منطقه صورت میگیرد که از عدمحضور نیروهای حفاظت استفاده کرده و اقدام به بهرهبرداری از جنگل میکنند.
بیات با تاکید بر اینکه از سال ۹۶ با تصویب قانون تنفس جنگل بسیاری از افراد بومی در جنگل بیکار شدند، ادامه میدهد: «از یک طرف مشکلات مالی گریبان مردم محلی را گرفت و از سوی دیگر بخش حفاظت فیزیکی از جنگل برداشته شد که این باعث شد تعرض به جنگل افزایش پیدا کند.»
به اعتقاد این کارشناس باید بعد از طرح بهرهبرداری از جنگل، طرح جایگزینی برای آن در نظر گرفته میشد و از پتانسیل جوامع محلی برای این طرح استفاده میشد تا خود جوامع محلی که امروز به عنوان متعرضان به جنگل شناخته میشدند میتوانستند بهعنوان حافظان این میراث طبیعی نقشآفرینی کنند.
بیات معتقد است در صورتی که شرایط برای حضور جوامع محلی مهیا نشود، باید همچنان منتظر نابودی بیشتر جنگلها باشیم، اما او به این نکته نیز اشاره میکند که مشارکت جوامع محلی به این معناست که از همه عرصهها و ظرفیتهای جنگل برای بحث مالی این افراد استفاه شود، زیرا همه ظرفیت جنگل چوب نیست و باید از محصولات فرعی جنگل مانند اکوتوریست، بخش پرورش زنبور عسل و شیلات برای رفع مشکلات مالی آنها استفاده شود که اگر این اتفاق رقم بخورد همین جوامع محلی نگهبانان اصلی جنگل خواهند بود و دست قاچاقچیان نیز از درختان جنگل کوتاه خواهد شد.
نابودی روزانه ۶۰۰ هکتار از جنگلها و مراتع
تا یک قرن قبل از ساحل دریای خزر تا سلسلهجبال البرز فقط درخت بود. انسان هیچ نقشی در پیدایش اکوسیستمهای جنگل نداشت، اما به محض ورود انسان، تخریب در اکوسیستمهای جنگلی آغاز شد، چرا که انسان درک درستی از اکوسیستم نداشت و البته هنوز هم ندارد. اکوسیستم چیست؟ مرزش کجاست؟ چه تعداد اکوسیستمهای جنگلی خرد و کلان در جنگل هیرکانی داریم! خیلیها هنوز این را نمیدانند. چون ما اکوسیستم را درست نشناختیم، اشتباه کردیم.
هادی کیادلیری عضو انجمن جنگلداری و استاد دانشگاه با تاکید بر این موضوع میگوید: «ما نمیدانستیم که با قطع درختان و ایجاد مسکن، پیوندهای همزیستی بین واحدهای طبیعی و مستقل جنگل را برهممیزنیم. خیلیها به جنگل میروند و از زیبایی آن محسور میشوند، اما پیوندها در جنگل فقط ناشی از حضور درختان نیست، بلکه آن عوامل پیوند اکولوژیکی که همزیستی اجزای یک اکوسیستم جنگلی را شکل میدهند، عمدتا درون زمین قرار دارند که ما قادر به دیدن آن نیستیم. به واقع، جنگل زمانی اهمیت دارد که زنجیره حیات آن حفظ شود.»
این موضوعی است که هادی کیادلیری عضو انجمن جنگلداری ایران به آن اشاره میکند و میگوید: «بر اساس آمار سازمان جنگلها درخصوص امنیت غذایی کشور در ۱۵ سال اخیر یعنی از سال ۸۳ تا ۹۹ سطح جنگلها و مراتع روزانه ۶۰۰ هکتار کم شده که این آمار فاجعهبار است.»
او در مورد صحت این آمار تاکید میکند که همزمان با کاهش سطح جنگلها به همین میزان سطح زیر کشت کشاورزی بالا رفته و بدتر از همه آنکه اخیرا هم در همین سطح زمینهای کشاورزی تبدیل به ویلا شده است.
کیادلیری تاکید میکند که این آمارها از دو منظر قابل بررسی است، این عدمتوجه به منابع طبیعی یا دولتی است یا انسانی است. بخش دولتی آن به بیبرنامگی در چند سال گذشته برمیگردد که راه را برای سودجویان بازگذاشته است.
نیازمندیهای جوامع محلی برطرف شود
اما بخش دیگر آن به بستر جامعه برمیگردد که بخش قابل توجه آن نیازمندی است. هر چند در این میان نمیتوان نقش قاچاقچیان و سودجویان اقتصادی را نادیده گرفت. اما یک قسمتی از جنگلها توسط خود افراد محلی از بین میرود و دلیل اصلی آن نبود کار و اشتغال پایدار است که اگر این معضل برایشان برطرف شود، خود این جوان میتواند نگهبان جنگل باشد. در واقع باید گفت هیچ روستایی با جنگل در تضاد نیست، کسی که عمری در آن زندگی کرده است نمیآید علیه محیط خودش شورش کند.
او ادامه میدهد: «در اکثر روستاها فقر وجود دارد که همین فقر سبب میشود افراد ناچار به دستدرازی به جنگل شوند. البته باید گفت کار آنها قابل توجیه نیست، اما اگر منصفانه نگاه کنیم او چارهای جز پناهبردن به جنگل برای تامین نیازهای مالیاش ندارد.»
او با تاکید بر اینکه در پنج سال گذشته یکمیلیون و ۵۰۰ هزار هکتار جنگل و یکمیلیون و ۶۰۰ هزار هکتار مرتع از بین رفته است، ادامه میدهد: «برای حل این معضل نیاز به استراتژی کوتاهمدت و بلندمدت داریم. در اولین قدم باید برای جوامع محلی این روستاها اشتغالزایی صورت گیرد، در واقع ما راه توسعهیابی را اشتباه رفتهایم. بحث دامداری صنعتی و کشاورزی صنعتی را در این جوامع پیاده کنیم تا به این طریق راه برای استراحت جنگل فراهم شود. یکسری برنامه بلندمدت نیز در این حوزه مورد نیاز است. بحث مدیریت جنگل بسیار اهمیت دارد که افرادی در این حوزه فعال هستند که نه تخصصی در این زمینه دارند و نه حرف متخصصان را گوش میدهند. متاسفانه ما مسیر توسعه را غلط میرویم. ما در کشوری که خشک و نیمهخشک است توسعه را روی دوش کشاورزی انداختهایم و کشاورزی نیز بارش را روی منابع طبیعی انداخته و برای تولید بیشتر از عرصهها استفاده میکند.»
این استاد دانشگاه ضمن این هشدار که در صورت ادامه روند تخریبها، طی ۳۰ سال آینده جنگلی در ایران باقی نخواهد ماند، خاطرنشان میکند: «در حال حاضر گونههای حیاتوحش در جنگلهای شمالی آسیب دیده و ازبینرفتهاند و تنها یک لایه آن یعنی درختها و درختچهها باقی ماندند که آنها نیز از درون فروپاشیدهاند.»
نابودی جنگلها در سایه بیتوجهی
وحید اعتماد دانشیار گروه جنگلداری منابع طبیعی دانشگاه تهران نیز به «شهرون» توضیح میدهد که آنچه مسلم است در کشور به دلیل توسعه و افزایش جمعیت از گذشته ما با طبیعت خوب برخورد نکردیم. توسعه در هر حوزهای نیازمند زمین و دستاندازی به طبیعت و تولید کار است که مهمترین فاکتور آن نیاز به زمین است. اما نکتهای که در این میان اتفاق افتاد این بود که بخش اعظمی از تامین این زمینها از حوزه کشاورزی و جنگل اتفاق افتاد و این موضوع روند تخریب مراتع و جنگلها را به دنبال داشت. این در حالی است که ما باید برای انتخاب زمین برای حوزه صنعت آمایش سرزمین انجام میدادیم تا اینگونه زمینهای حاصلخیز ما رو به تخریب نروند.
او به این موضوع اشاره میکند که از روز اول ما نظام پاسبانی از جنگل را نداشتیم و وضعیت اقتصادی مردم هم ایجاب میکرد که دام را در جنگل و مرتع رها کند. از سوی دیگر برخی از کشاورزان نیز زمینهای کشاورزی را در نبود متولی اصلی جنگل توسعه دادند. اما پس از مدتی با به وجود آمدن طرحهای جنگلداری از سال ۱۳۳۸ این روند در جاهایی که طرح جنگلداری بوده است، کاهش پیدا کرد.
جمعیت بالا نیاز به ساخت دارد
اعتماد در ادامه توضیح میدهد: «ما ملتی هستیم که از ۸ میلیون به ۸۵ میلیون جمعیت رسیدم که این جمعیت نیاز به جاده، سد، امکانات و اشتغال دارد. اما متاسفانه امکانات پابهپای نیازها پیش نرفت.»
او بسیاری از معضلات محیطزیستی را ناشی از دخالت عمدی و غیرعمدی انسانها دانست و افزود: «هر نوع پروژه عمرانی و توسعهای در کشور باید با ملاحظات محیطزیستی کامل همراه باشد، اما متاسفانه در خیلی موارد این ملاحظات رعایت نمیشود و بیشتر رنگوبوی سیاسی به خودش میگیرد. تغییر اقلیم جهانی نتیجه افزایش میزان کربن در طبیعت و زیادهخواهی انسان و عدمبهرهبرداری از دانش روز است. جنگی که بین سرمایهداری جهانی و انسانیت شکل گرفته به ضرر محیطزیست و جنگلها تمام میشود.»
او معتقد است که طرحهای جنگلداری میتواند به حفاظت و بهرهبرداری صحیح از جنگل دلخوشمان کند و حداقل امیدوار باشیم که عرصه جنگلها از نظر کمی کاهش پیدا نخواهد کرد.
به اعتقاد این کارشناس حوزه منابع طبیعی، جنگل به حال خودش رها شده، اما راه درست این است که طرحهای بهرهبرداری بهروز شوند تا از حذف جنگل جلوگیری کنیم که اگر این اتفاق رخ ندهد در آیندهای نهچندان دور شاهد از بین رفتن همه جنگلهای کشور خواهیم بود.
او ادامه میدهد: «ما دانشگاهیها اعتقاد داریم که جنگل یک محیط حیاتی است که تولید چوب، گردشگری و تولید آبوهوای مناسب از کارکردهای آن است و باید هر کدام از اینها به بهترین روش مورد استفاده انسان قرار بگیرد. ما جنگل را برای گذر زندگی انسانها و بهبود زندگی میخواهیم. اما تجربه ثابت کرده راهی که تاکنون رفتهایم اشتباه بوده است و با وجود آنکه این راه قابل برگشت نیست، باید مسیرمان را تغییر دهیم. امروز باید مسئولان از این نوع تفکرات دست بردارند و منابع طبیعی نیازمند تغییر نگرش و ارتقای بینش و دانش و حفظشدن آن است.»
این استاد دانشگاه تاکید میکند که از سال ۱۹۵۰ میلادی تفکر منع منفعتطلبی و بهرهبرداری از جنگلها در جهان پایهگذاری شد و بسیاری از کشورهای جهان به آن تمکین کردند، اما در ایران همچنان به این منابع خدادادی به چشم طمع نگاه میکنند.
اعتماد میگوید: با ادغامشدن جهاد سازندگی و سازمان جنگلها همچنین بازنشستهشدن نیروی کاردان و حذف نیروی متخصص از بدنه کارشناسی، سازمان جنگلها بهشدت ضعیف شده و باید مسئولان امر برای رفع این چالش چارهجویی کنند.